هخامنشیان (824) : سقوط امپراطوری هخامنشی بخاطر نرساندن کمک کافی به متحدین خارجی ایران

ساخت وبلاگ

سقوط امپراطوری هخامنشی بخاطر نرساندن کمک کافی به متحدین خارجی ایران ؛ همان بلایی که کوروش پرستان - مزدوران صهیونیسم - می خواهند سر ایران فعلی بیاورند


هخامنشیان (بخش824)


" ... آنتی پاتر (نایب السلطنه مقدونیه در غیاب اسکندر) فورا با قشونی به قصد ممنن (والی تراکیه که موقع حضور اسکندر در ایران ، علیه اسکندر شورش کرده بود) به تراکیه رفته ، با او در جنگ شد . در این احوال اسپارتی ها که در انتظار موقعی مناسب بودند با بر اسکندر بشورند ، پنداشتند که موقع پس گرفتن آزادی یونان (از سلطه اسکندر) دررسیده . آتنی ها چون از تمام یونانی ها بیشتر مورد احترام اسکندر شده بودند حرکت نکردند ؛ ولی قسمت بیشتر پلوپونسی ها و نیز مردمان دیگر به طرف لاسدمونی ها رفته ، قرار دادند که هر شهر به تناسب جمعیتش سپاه بدهد .بدین طریق سپاهی که از جوانان رشید ترکیب یافت ، عبارت بود از 20هزار پیاده و 10هزار سوار . لاسدمونی ها در راس این اتحاد واقع شدند و پادشاه آنها که آژیس نام داشت ، فرمانده ی این قشون گشت . همین که آنتی پاتر خبر اتحاد یونانی ها را شنید ، در تراکیه دست از جنگ برداشته ، به پلوپونس شتافت . متحدین یونانی اسکندر هم به این قشون ملحق شدند و عده ی سپاه او به چهل هزار نفر رسید . بعد جنگی بزرگ روی داد و آژیس در حین کارزار کشته شد . لاسدمونی ها مدتی با ابرام جنگیدند ؛ ولی چون متحدین آنها شکست خوردند بالاخره آنها هم به طرف اسپارت عقب نشستند ...

مرگ آژیس در احوالی مخصوص روی داد . توضیح آنکه بر اثر دفاع درخشان و زخم های زیاد که تماما از پیش به او وارد آمده بود سربازانش خواستند او را به اسپارت برند . آژیس در ابتدا راضی شد ؛ ولی بعد که دید دشمن او را تعقیب می کند و محال است که به دست دشمن نیفتد ، به سربازان خود گفت : "زود مرا گذارده بروید و حیات خودتان را برای خدمت وطن حفظ کنید ." 

پس از آن ، سلاح خود را پوشید و یک زانو به زمین زده ، با دشمن جنگید و با نیزه ، چند نفر را به خاک انداخت تا بالاخره افتاد و جان بداد . مدت پادشاهی او 9سال بود . 

کنت کورث اطلاعاتی می دهد که دیودور متعرض آن نشده است . او گوید : بعد از مرگ نابهنگام ممنن (سردار یونانی داریوش هخامنشی) آژیس با فرناباذ و اوتوفرادات سرداران پارسی (هخامنشی) ملاقاتی کرد و از آنها سی تالان نقره و ده (کشتی) تری رم گرفت و این کشتی ها را با برادر خود آژزیلاس به طرف جزیره کریت فرستاد . اهالی آن بعضی با اسپارتی ها و برخی با مقدونی ها بودند . در همان اوان او رسولانی به دربار داریوش گسیل داشته ، خواهش کرد پولی بیشتر یا عده ای زیاد از سفاین به اختیار او بگذارند تا به جنگ ادامه دهد .

جدال ایسوس که به شکست داریوش منتهی شد لاسدمونی ها را مایوس نکرد ؛ زیرا اسکندر چون می خواست دشمن خود (یعنی هخامنشیان) را تعقیب کند ، بیشتر داخل ممالک ایران می شد و از طرف دیگر ، عده ای از یونانی های اجیر پس از جدال مزبور دستگیر نشدند و چون به یونان مراجعت کردند ، آژیس آنها را به خدمت خود اجیر کرد و به وسیله آنها غالب شهرهای کریت را به تصرف درآورد . بعد مورخ مذکور ، یاغیگری ممنن سردار اسکندر را در تراکیه شرح داده ، گوید آنتی پاتر همین که در تراکیه خبر وقایع لاسدمون را شنید ، به نحوی که مقدور بود با تراکی ها کنار آمده ، به جنگ خاتمه داد ؛ و عازم یونان شد و همان وقت قاصدی فرستاد تا اسکندر را از وقایع یونان مطلع دارد . این قاصد در باختر به اسکندر رسید ؛ یعنی وقتی که جنگ با لاسدمونی ها و متحدین آنان خاتمه یافت و آژیس در آرکادی کشته شده بود .توضیح آنکه اسکندر مدتی قبل از آن ، از قیام لاسدمونی ها اطلاع یافته ، به آمفوتر سردار خود نوشته بود با بحریه قبرس و فنیقیه به آب های پلوپونس برود و سه هزار تالان پول با خود ببرد که به آنتی پاتر برای مخارج لازمه برساند ؛ زیرا او می دانست که اگر لاسدمونی ها موفق شوند ، چه اثراتی این بهره مندی در آتیه خواهد داشت . در جنگ مزبور ، در بادی امر لاسدمونی ها پیشرفت هایی داشتند ؛ زیرا در جدالی با آنتی پاتر در نزدیکی کراژ - قلعه مقدونی - لاسدمونی ها بهره مند شدند و آوازه آنان ، یونانی های بی طرف را هم به هیجان آورد . فقط شهر مگالوپولیس در پلوپونس نظر به همراهی هایی که فیلیپ با آن کرده بود ، حرکت نکرد . 

بعد کنت کورث جنگ قطعی آنتی پاتر را با آژیس شرح داده گوید : جدالی شد که با وجود فزونی عده مقدونی ها ، مدتی معلوم نبود بهره مندی با کی خواهد بود و حتی در ابتدا که در معبری جنگ می شد تفوق با لاسدمونی ها بود ؛ ولی پس از آن که مقدونی ها عقب نشستند و لاسدمونی ها آنها را تعقیب کردند و جنگ در دشت دنباله یافت ، مقدونی ها از فزونی (تعداد) خود استفاده کردند . با وجود این ، جنگ به قدری سخت بود که تا آن زمان ، کسی چنان جدالی را به خاطر نداشت . لاسدمونی ها برای حفظ اعتبارات گذشته خود جنگ می کردند و مقدونی ها برای افتخارات حاضر . آژیس رشادت های محیرالعقول کرد ؛ ولی چون به واسطه اسلحه و قد بلند و نیز از جهت حملات شجاعانه ی خود ، نمایان بود ، مقدونی ها باران تیر بر او باریدند . در ابتدا او به وسیله ی سلاح و مخصوصا سپرش ضربت ها را بی اثر می گذاشت ؛ تا آنکه بالاخره با نیزه زخمی به ران او زدند و خون فوران کرد . بعد مورخ مذکور روایت دیودور را تکرار کرده ، گوید وقتی که آژیس با وجود زخم های زیاد ، باز به مقدونی ها حمله کرد ، اینها از ترس شجاعت های او جرات نداشتند به وی نزدیک شوند و از دور او را هدف تیر و زوبین و غیره قرار داده بودند ولی او این آلات قتاله را گرفته ، به طرف مقدونی ها پرتاب می کرد ؛ تا آنکه بالاخره زوبینی به سینه اش آمد و او آنرا بیرون کشیده ، لحظه ای سر خود را بر سپرش نهاد و بعد دیری نگذشت که از شدت فوران خون ، بی جان گشت . 

پلوتارک نوشته که آژیس پسر آرخی داموس و نوه آژزیلاس بود. مورخ مذکور ، او را بسیار ستوده . این شخص به گفته پلوتارک می خواسته از انحطاط روزافزون اسپارت جلوگیری کرده ، آنرا به اخلاق و عادات و مقام سابقش برگرداند و در جنگی که با آنتی پاتر در نزدیکی مگالوپولیس کرده ، کشته شده . جنگ مزبور چنانکه مورخین قدیم نوشته اند قبل از جنگ گوگمل خاتمه یافته و بنابراین باید گفت که مقدمات قیام لاسدمون بر اسکندر قبل از جنگ ایسوس (333ق . م) شروع گشته و تقریبا در آبان (نوامبر) 331 ق . م خاتمه یافته . 

این معنی مخصوصا جلب توجه می کند ؛ چه (زیرا) دربار ایران کمک هایی که مقتضی بوده ، به لاسدمونی ها نکرده ؛ و الا به دادن سی تالان نقره و ده کشتی نمی بایست اکتفا کرده باشد . این رفتار هم باعث حیرت است و جهت (=علت) آن معلوم نیست . اگر کیفیات جنگ را در نظر گیریم بخوبی دیده می شود که مقدونی ها با وجود فزونی عده شان و با وجود اینکه اسکندر سه هزار تالان برای آنتی پاتر فرستاده بود ، باز با اشکال توانسته اند لاسدمونی ها را مغلوب کنند ؛ و ظن قوی اینست که اگر پول وافری دربار ایران به اهالی لاسدمون می رساند عده متحدین لاسدمون بیشتر می بود و آنتی پاتر از عهده آنان بر نمی آمد و چون شورش به تمام یونان سرایت می کرد ، اسکندر نمی توانست در آسیا بماند .

این خبر که اسکندر سه هزار تالان برای آنتی پاتر فرستاده نیز جالب توجه است ؛ زیرا قبل از جنگ گوگمل ، اسکندر بر خزاین عمده ی ایران در بابل و شوش و تخت جمشید هنوز دست نیافته بود ؛ لذا این وجه ، قسمتی از ذخایر سارد ، دمشق ، منفیس و این نوع شهرهای ممالک ایران بوده . (1) "


حسن پیرنیا ، ایران باستان ، جلد دوم ، انتشارات افراسیاب ، چاپ نهم ، صص 1259 - 1256


1 . یعنی حکومت ، برای نجات خود از سقوط ، پول کافی داشته ؛ ولی صرف نکردن آن در جای درست - که کمک به متحدین خارجی باشد - سبب سقوط حکومت ایران گردیده است . 


تذکر : 


همانطور که متوجه شدید امپراطوری هخامنشی بخاطر نرساندن کمک کافی به متحدین خارجی خود سقوط کرد (البته این مطلب ، تنها به یکی از آن متحدین اشاره دارد . قبلا به موارد مهم دیگر منجمله تب اشاره کرده ایم .)

اکنون هم دشمن در تلاش است با بهره گیری از مزدورانش (=کوروش پرستان) ، جلوی کمک کافی از جانب ایران به متحدین خارجی ایران - یعنی اعضای جبهه مقاومت - را بگیرد ؛ تا هر یک به اهداف سهل الوصول و ضعیف جهت حمله و نابودی تبدیل شوند ؛ و سپس به سراغ ایران تنها و بی متحد بیاید و دوباره طومار حکومتش را در هم بپیچد ؛ و البته بنا به برنامه "خاورمیانه جدید" که ریخته اند ، ایران را تجزیه (و در اصل "نابود") کند . 


مطلب مرتبط :


خیانت کوروش پرستان به ایران :

تلاش برای تضعیف ، تجزیه و نابودی ایران :

 https://goo.gl/0or3hv 


 

 ###############


کانال حقیقت

https://telegram.me/haghighat1357

هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2)...
ما را در سایت هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbaastan0 بازدید : 211 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 19:49