هخامنشیان (826) : احترام و ملاطفت اسکندر با خانواده دشمنش (داریوش سوم)

ساخت وبلاگ

احترام و ملاطفت اسکندر با خانواده دشمنش (داریوش سوم)


هخامنشیان (بخش826)


" ... وقتی که اسکندر در شوش توقف داشت ، البسه و پارچه های ارغوانی زیاد از مقدونیه برای او فرستادند و او پارچه ها را با زن هایی که آنرا بافته بودند نزد سی سی گامبیس مادر داریوش فرستاده ، پیغام داد که اگر این لباس ها پسند او باشد ، به نوه های خود (یعنی دختران داریوش) این صنعت را بیاموزد و تعلیم دهد که این نوع لباس ها را بافته و ساخته هدیه کنند . 

ملکه همین که این بشنید به گریه افتاد . فرستادگان برگشته ، قضیه را به اطلاع اسکندر رسانیدند و او نزد ملکه رفته چنین گفت : مادر ! لباسی که من در بر دارم ، نه تنها هدیه ی خواهران من است ، بل خود آنها این هدیه را بافته اند . عادات ما ، مرا به اشتباه انداخت و تو نباید جهالت مرا حمل بر اهانت کنی . تصور می کنم که اگر من از عادات ملت تو آگاه باشم ، از رعایت آن کوتاهی نکنم . مثلا می دانم که موافق عادات شما پسر نمی تواند در حضور مادرش بی اجازه بنشیند و بنابراین هر زمان که من نزد تو آمده ام ، پیش تو ایستاده ام تا تو به من اشاره کرده ای بنشینم . چه بسا اتفاق افتاده که تو خواسته ای در پیش من زانو به زمین زنی و من از آن مانع شده ام و تو را هم مانند المپیاس مادر می خوانم ."

چنانکه بیاید ، وقتی که اسکندر عازم پارس شد ، ملکه مادر داریوش و اطفال او را در شوش گذاشت و سپرد که به پسر داریوش ، زبان یونانی بیاموزند ... "


حسن پیرنیا ، ایران باستان ، جلد دوم ، انتشارات افراسیاب ، چاپ نهم ، ص 1262


 

 ###############


کانال حقیقت

https://telegram.me/haghighat1357

هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2)...
ما را در سایت هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbaastan0 بازدید : 200 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 19:49