هخامنشیان (734) : اسکندر توسط یک سیاه پوست از مرگ حتمی نجات یافت / اهمیت مبارزه با نژادپرستی

ساخت وبلاگ

قابل توجه نژادپرستان : اسکندر کبیر توسط یک سیاهپوست از مرگ حتمی نجات یافت / اهمیت "عدالت اجتماعی" و "مبارزه با نژادپرستی و کوروش پرستی"


هخامنشیان (بخش734)


" ... در این حال سپیتربات پارسی داماد داریوش که والی ولایت ینیانی و از حیث شجاعت ممتاز بود با سپاهی نیرومند و چهل نفر از اقربایش که تمام اشخاص جنگی بودند حمله به مقدونی ها کرد و عده ای زیاد از دشمن مقتول و مجروح ساخت . کسی نتوانست در برابر این حمله مقاومت کند و اسکندر چون حال را بدین منوال دید اسب خود را به طرف والی راند و پیش او درآمد . والی که یقین داشت خدایان خواسته اند او در چنین روزی دلاوری خود را نشان داده ، با یک نبرد تن به تن صلح آسیا را تامین و به قوت بازوانش دلاوری اسکندر را که نامش آنقدر در جهان پیچیده بود پست کند و کاری انجام دهد که درخور نام باافتخار پارس باشد ، زوبین خود را به طرف اسکندر پرتاب کرد . ضربت چنان سخت و شدید بود که آهن از سپر گذشته ، به بالای شانه اسکندر رسید و آنرا شکافت . اسکندر زوبین را کشید و مهمیزهای خود را به پهلوهای اسب فرو برده چنان ضربتی با نیزه به سینه ی والی زد که آهن نیزه ، جوشن او را دریده ، به سینه اش نشست و همانجا بماند . در این وقت صدای آفرین از صفوف نزدیک هر دو سپاه برآمد . ولی والی که نیزه اسکندر به جوشنش آمده ، خرد گشته بود ، در حال ، شمشیر خود را کشیده ، به اسکندر حمله کرد و اسکندر قبل از آنکه سپیتربات برسد ضربت مهلکی به پیشانی او زد . همین که والی افتاد برادر او روزاسس بر اسکندر تاخت و چنان ضربتی به فرق اسکندر نواخت که کلاه خود اسکندر پرید و دستش مجروح شد . روزاسس می خواست ضربتی دیگر فرود آرد که کلیتوس ملقب به سیاه در رسید و دست او را قطع کرد . (مورخین کلیتوس را ناجی اسکندر می دانند ، زیرا اگر نرسیده بود جان اسکندر در خطر حتمی بود) ... "


حسن پیرنیا ، ایران باستان ، جلد دوم ، انتشارات افراسیاب ، چاپ نهم ، صص 1126 - 1125


تذکر : 


1 . اگر اسکندر تفکرات نژادپرستانه ی کوروش پرستان و نژادپرستان ایرانی را می داشت (و بنابراین یک سیاه پوست را فرمانده ی گارد سواره ی خود نمی کرد) مسلما نه زنده می ماند ، نه آسیا را فتح می کرد ، نه امپراطوری عظیم بدست می آورد ، و نه اینکه او الان " اسکندر کبیر " و اسطوره غرب بود . 

2 . افراد و جوامعی که تفکرات و گرایش های نژادپرستانه دارند ، ناخودآگاه ، از افراد قومیت های دیگر نفرت دارند ؛ و خودآگاه یا ناخودآگاه باعث جلوگیری از شکوفایی استعدادها و دستیابی افراد جامعه از قومیت های مختلف به امکانات و مراتب مهم می شوند ؛ و اینگونه ، قابلیت های بالقوه ی جامعه بطور کامل ، شکوفا نشده و مورد استفاده قرار نمی گیرند ؛ و جامعه و کشور - آنگونه که باید - رشد نمی کند ؛ بنابراین کشور ، همچون انسانی می شود که دست و یا پایش فلج شده است .

اگر مثلا اسکندر چنین تفکرات نژادپرستانه ای داشت مسلما اجازه ترفیع رتبه کلایتوس سیاه پوست را نمی داد ، و او در جایگاه حیاتی خود یعنی "نجات جان اسکندر" قرار نمی گرفت . نتیجه این می شد که اسکندر ، اسکندر فاتح دو قاره نمی شد . اسکندر کبیر نمی شد . اسطوره غرب نمی شد . و ...

پس ، جایگاه یک فرد غیر همنژاد ، در یک کشور می تواند تا آن حد مهم باشد که کاملا حیاتی بوده ، و " وجود یا عدم " (=هستی یا نیستی) کشور به آن بسته باشد . 

البته ما در کشور خودمان نیز از این موارد زیاد داشته و داریم . کافیست اندکی تاریخ را مطالعه کنیم یا نظری به دور و برمان بیندازیم . به عنوان یک نمونه معروف در گذشته ، می توانیم شیخ بهایی را نام ببریم که لبنانی بود ؛ ولی خدمات فوق العاده و مهمی به ایران داشت و در ارتقای جایگاه ایران ، چه در عصر خود و چه اکنون ، نقش بسیار تاثیرگذار و بی همتایی داشت . 

ما در کشورمان افراد فراوانی از اقوام و نژادهای مختلف داشته و داریم که ایران و وجودش به آنها وابسته است . 

همه اقوام و نژادها کشور را سر پا نگه داشته اند . از عرب و ترک و لر و کرد و بلوچ و فارس و ... بگیر تا ترکمن و ...


مطالب مرتبط :


اسکندر خواستار مساوات کامل بین یونانیان و ایرانیان بود :

 https://goo.gl/cnn48O 

اسکندر نجات جانش را مدیون مقابله خود با نژادپرستی است :

 https://goo.gl/3laSmZ 

 

 ###############


کانال حقیقت

https://telegram.me/haghighat1357

هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2)...
ما را در سایت هخامنشیان (711) : کودکی و نوجوانی اسکندر کبیر (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbaastan0 بازدید : 151 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 4:54